سایه ها محصول پشت کردن دیوار ها به آفتابند
گستاخی دیوار ها را تقلید نکنیم تا آفتابی بمانیم . . .
زندگی کمدی است برای کسی که فکر می کند و تراژدی است برای کسی که احساس می کند . . .
صورت شما کتابیست که مردم می توانند از آن چیز های عجیب بخوانند . . .
زندگی حواسشو جمع کرده ببینه چی دوست داری همونو بگیره ازت . . .
تملق غذای ابلهان است . . .
فراموش کن چیزی را که نمی توانی بدست بیاوری و بدست بیاور چیزی را که نمی توانی فراموش کنی !
بالاتر از همه چیز این است که با خودمان صادق باشیم . . .
شکوه دنیوی همچون دایرهای است بر سطح آب که لحظه به لحظه به بزرگی آن افزوده می شود و سپسدر نهایت بزرگی هیچ می شود . . .
گذشت زمان بر آنها که منتظر می مانند بسیار کند ، بر آنها که میهراسند بسیار تند ، بر آنها که به سر خوشی می گذرانند بسیار کوتاه است . . .
اگر کسی را دوست داری ، رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده . . .
بهتر است یک احمق زرنگ باشیم تا یک زرنگ احمق !
آنچه مرگبار است پایان گرفتن لذت ها نیست ، نومیدی است . . .
عشقی که با اشک های چشم شست و شو شود همیشه ماندگار و زیبا خواهد ماند . . .
در سینه خود شراره ی اسمانی دارم که نامش وجدان است . . .
عشق سوء تفاهمى است میان دو احمق !
چه چیز بهترین است ؟ من آن بهترین را برایت می خواهم !
کوره را برای سوزاندن دشمنانت آن قدر مگداز که گرمایش خودت را بسوزاند . . .
در دریای پرتلاطم زندگی همیشه موجی را می توان یافت که اگر با آن حرکت کنید شما را به ساحل خوشبختی می رساند . . .
من قلبم رو میذارم کف دستم تا هر کلاغی بیاد بهش نوک بزنه !
زندگی قصه ای است که ابلهی نقلش میکند ، پر از خشم و خروش و هیاهو است و هیچ معنایی ندارد . . .
آه ! نفرین بر زناشویی باد! ما این موجودات شریف را از آن خود می دانیم، اما بر هوس ها و سوداهایشان دست نداریم . . .
به خدا سوگند که خروارها فریب خوردگی بهتر از یک جو بدگمانی است !
احمق ها هیچ گاه کمتر از عهد کنونی محبوبیت نداشتنه اند ، چون خردمندان به جای آنان خودنمایی میکنند و نمیدانند از عقل خود چگونه بهره ببرند زیرا رفتارشان تؤام با تقلید است . . .
عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا !
من تو را همچون خوابی در خاطر دارم ، خوابی زیبا . . .
شکوه محبت بیش از انتقام است . . .
عشق آرام بخش است مثل آفتاب بعد از باران . . .
موطن آدمی را در هیچ نقشه جغرافیای نشانی نمی توان یافت ، موطن آدمی در قلب همه کسانی است که دوستش دارند !
______________________________
ویلیام شکسپیر در ۲۳ آوریل سال ۱۵۶۴ در انگلستان در شهر استراتفورد متولد شد . شهرت شکسپیر به عنوان شاعر ، نویسنده ، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصر به فرد است و برخی او را بزرگترین نمایشنامه نویس تمام دوران می دانند اما بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است .
پدرش شهردار و مادرش فرزند زمین داری محلی بود . شکسپیر در مدرسهٔ گرامر استراتفورد تحصیل و در آنجا اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ لاتین به دست آورده ؛ اما ویلیام رهسپار آکسفورد و یا کمبریج نشد . اولین مدرکی که ما دربارهٔ او پس از مراسم تعمید و نام گذاری داریم از ازدواج او با آنی هاداوای Anne Hathaway در سال ۱۵۸۲ می باشد که ثمرهٔ آن دختری در سال ۱۵۸۳ و یک دختر و پسر دو قلو در سال ۱۵۸۳ بود . شکسپیر پس از ازدواج به لندن رفت و در تماشاخانه مشغول بازی شد . در آنجا وظیفه ویرایش نمایش نامه ها را به او سپردن شکسپیر از این تجربه استفاده کرد و خود چند نمایشنامه نوشتکه با استقبال روبرو شد ، وی پیش از سال ۱۵۹۲ در لندن به عنوان بازیگر کار می نموده است . در این زمان چندین هیثت بازیگران در لندن و دیگر مناطق وجود داشت . ارتباط مفید و طولانی او با موفق ترین دسته بازیگران با نام مردان لرد چامبرلین The Lord Chambelain’s Men بود که پس از آمدن جیمز اول به تخت مردان شاه The King’s Men نام گرفتند . شکسپیر نه تنها با این گروه بازی کرد بلکه سرانجام سالار صاحب سهم و مدیر نمایشنامه شد . دسته شامل کسانی که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند می شد مانند Richard Burbage ( که بی شک خالق نقشهای هاملت ، لیر و اوتلو بود ) همین طور Robert Armin و Will Kempe (بازیگران نمایشنامهٔ دلقک و احمق شکسپیر ) همچنین ایشان شناخته شدهترین تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند . شکسپیر در دوران نخستین خود را محدود تئاتر ننموده و در سال ۱۵۹۳ شعر عشقی اساطیری ونوس و آدونیس و در سال پس از آن نیز ربودن لاکریس را منتشرمنتشر ساخت و تا ۱۵۹۷ وی کامکار شد تا خانه یی نو را در استراتفورد خریداری نماید و اینک او میتوانست خود را یک جنتلمن بنامد . با دو چکامهای که شکسپیر در سالهای ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمایش هایش چاپ شدند همینطور باید گفت که بیشتر غزلهای وی باید در این سال ها نوشته شده باشند و نمایشهای او پس از سال ۱۵۹۴ نمایان شدهاند و او به طور کلی هر دو سال یکی را ارئه نمود که هریک شامل سرود و آهنگ هایی بسیار زیبایی می شدند .
نمایش های ابتدایی شکسپیر شامل : هنری چهارم ، تیتوس آندرونیکس ، رویای شبی در نیمهٔ تابستان ، بازرگان ونیز و ریچار دوم میشود که همگی در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گزاری شدهاند . همینطور بعضی از تراژدیهای مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ گفته شدهاند شامل : اتللو ، شاه لیر و ماسبت میشود . در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به استراتفورد برای استراحت بر میگردد و با وجود آن به نوشتن ادامه میدهد که دورهٔ رمان و کمدی – استراتژی او به حساب می آید ، مانند : طوفان ، هنری هشتم ، سیمبلاین و داستان زمستان . درمورد غزلیات او می توان گفت که نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاب رسیدند .
ویلیام شکسپیر به تاریخ ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی درگذشت و جسد او دو روز پس از آن در کلیسای مقدس ترینتی به خاک سپردند . او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر روی آن حک شدهاست : به خاطر حضرت مسیح از کندن خاکی که اینجا را احاطه کرده خودداری کن ، خجسته باد کسی که این خاک را رها کند و نفرین باد کسی را که استخوان های مرا بردارد . او در حالی مرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخهٔ جمع آوری شدهای از آثار شکسپیر وجود نداشت ، و بعضی از آنها در نسخههایی مستقل چاپ شده بودند که همانها هم بدون نظارت ویرایش او بود و در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر ، جان همینگز و هنری کاندل نسخهای جمع آوری شده از تمام نمایش هایش که مورد تصحیح و رسیدگی قرار گرفته شده بود به چاپ رسید که فیرست فالیو First Folio نام گرفته شد .
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه بزرگان ,
سخنان ویلیام شکسپیر ,
,
:: برچسبها:
جملات کوتاه فلسفی و پند آموز از ویلیام شکسپیر + زندگینامه ,
:: بازدید از این مطلب : 3536
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0